اقتصاد نوآوری چیست و چه ارکانی دارد؟

اقتصاد نوآوری | تاک شد

اقتصاددانان معمولا تعریف بسیار گسترده‌ای از فناوری دارند. بنابراین، وقتی در مورد نوآوری صحبت می‌کنیم، محدود به ماشین‌ها یا اختراع‌های جدید نیستیم. به ‌عبارت دیگر، نوآوری را می‌توان هر روش جدیدی برای انجام کارها تعریف کرد. نوآوری فرآیند ایجاد فناوری‌های جدید و استفاده از آن‌ها در اقتصاد است. اقتصاد نوآوری را باید یک تئوری اقتصادی جدید و در حال رشد بدانیم که در این مطلب آن را توضیح خواهیم داد. پس تا انتها همراه ما بمانید.

اقتصاد نوآوری چیست؟

اقتصاد نوآوری شاخه نسبتا جدیدی از اقتصاد است که در کنار مطالعه فناوری، دانش و کارآفرینی، روی نوآوری تمرکز می‌کند. هدف اقتصاد نوآوری درک این موضوع است که ایده‌های جدید از کجا می‌آیند و چگونه می‌توانیم سیاست‌هایی را مطرح کنیم که توسعه روش‌های جدید تفکر را تشویق می‌کنند.

با دور شدن بسیاری از کشورها از مدل صنعتی تولید و حرکت به سمت اقتصاد مبتنی بر دانش، اقتصاد نوآوری روزبه‌روز اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. اگرچه این شاخه تقریبا جدید محسوب می‌شود، در چند سال گذشته به‌سرعت به شهرت رسیده است.

نظریه اقتصاد نوآوری

اقتصاددانان نوآوری معتقد هستند آن‌چه در درجه اول باعث رشد اقتصادی در اقتصاد مبتنی بر دانش امروزی می‌شود، انباشت سرمایه نیست. در عوض، ظرفیت نوآورانه که توسط دانش مناسب و اثرات بیرونی فناوری تحریک می‌شود، عامل رشد اقتصادی است.

در اقتصاد نوآوری، رشد اقتصادی محصول نهایی موارد زیر است:

  • دانش (ضمنی در مقابل مدون)
  • قوانین و سیاست‌هایی که امکان کارآفرینی و نوآوری را فراهم می‌کنند. (برای مثال، هزینه‌های تحقیق و توسعه و مجوزها)
  • اثرات خارجی بین شرکت‌های مشارکتی
  • سیستم‌های نوآوری که محیط‌های نوآورانه‌ای را ایجاد می‌کنند.

تاریخچه پیدایش اقتصاد نوآوری

یوزف شومپیتر یکی از اولین و مهم‌ترین محققانی بود که به‌طور گسترده به موضوع نوآوری در اقتصاد پرداخت. او برخلاف جان مینارد کینز، یکی از اقتصاددانان برجسته هم دوره خود، معتقد بود که موسسه‌های در حال تحول، کارآفرینان و تغییرات تکنولوژیکی در مرکز رشد اقتصادی قرار دارند و نه نیروهای مستقلی که عمدتا تحت تاثیر سیاست نیستند.

استدلال او این بود که سرمایه‌داری را تنها می‌توان به‌عنوان یک فرآیند تکاملی نوآوری مستمر و تخریب خلاق درک کرد. با این‌حال، نظریه و روایتی از رشد اقتصادی با تمرکز بر نوآوری که ریشه در ایده‌های شومپیتر داشت، در قرن بیست و یکم پدیدار شد.

رشد مستمر تولید، دیگر تنها با افزایش ورودی‌های مورد استفاده در فرآیند تولید قابل توضیح نبود و اقتصاد نوآوری تلاش کرد به مشکل اساسی در معمای رشد بهره‌وری کل عوامل پاسخ دهد.

از این رو، اقتصاد نوآوری، روی نظریه خلاقیت اقتصادی متمرکز است که بر نظریه تصمیم‌گیری شرکت و سازمان تاثیر می‌گذارد. اقتصاد نوآوری بین اقتصاد هترودوکسی که بر شکنندگی فرضیه‌های مرسوم تاکید می‌کرد و اقتصاد ارتدکس که شکنندگی این فرضیه‌ها را نادیده می‌گرفت، معلق است و تلاش می‌کند نقطه اشتراکی را بین آن‌ها پیدا کند.

به ‌این ترتیب، تحلیل‌های شومپیتری سیستم فناوری جدید را با ترکیب ایده‌های جدید فناوری اطلاعات و ارتباطات در اقتصاد جهانی گسترش می‌دهد.

اقتصاد نوآوری از مکاتب فکری دیگر در اقتصاد، از جمله اقتصاد نهادگرایی جدید، نظریه رشد جدید، نظریه رشد درون‌زا، اقتصاد تکاملی و اقتصاد نئوشومپیتری سرچشمه می‌گیرد. این شاخه، چارچوب اقتصادی را فراهم کرده است که رشد اقتصاد دانش امروزی را توضیح می‌دهد و از آن پشتیبانی می‌کند.

نظریه‌پردازان برجسته اقتصاد نوآوری، شامل اقتصاددانان رسمی و هم‌چنین نظریه‌پردازان مدیریت، کارشناسان سیاست فناوری و غیره هستند، از جمله پال رومر، الهانان هلپمن، برانوین هال، ویلیام برایان آرتور ، رابرت آکستل، ریچارد نلسون، ریچارد لیپسی، مایکل پورتر، کیون لی و کریستوفر فریمن.

اقتصاد نوآوری | تاک شد

ارکان اقتصاد نوآوری

کسب‌وکارها مدام در حال تطبیق با واقعیت‌های جدید اقتصادی هستند و تمایل آن‌ها به اتخاذ راه‌حل‌های نوآورانه، این مساله را نشان می‌دهد.

یکی از مهمترین مزایای نوآوری کمک به رشد اقتصادی است. نوآوری می‌تواند منجر به بهره‌وری بیشتر شود، به‌این معنی که ورودی یکسان خروجی بیشتری را ایجاد می‌کند. با افزایش بهره‌وری، کالاها و خدمات بیشتری تولید می‌شود که نتیجه آن رشد اقتصادی است.

از دیدگاه کلان، بیشتر توجه به سیاست نوآوری داخلی و واقعیت‌های اقتصادی مدرن معطوف شده است. کشورها به‌ منظور کمک به شرکت‌ها برای افزایش سطح نوآوری باید فضای مساعدی را برای آن‌ها ایجاد کنند.

برای مثال، فراهم کردن سیستمی که آموزش، علم و فناوری و تجارت را با هم ترکیب می‌کند، سهولت انتقال دانش، امکان سرمایه‌گذاری خارجی بیشتر و توسعه کسب‌وکار و محیطی که شرایط ایجاد مشاغل جدید را رقم می‌زند.

از دیدگاه خرد، کسب‌وکارها باید به روشی فعالیت خود را برای پذیرش کامل نوآوری پیش ببرند که به کارکنان در همه سطوح اجازه دهد تا در فرآیند نوآوری شرکت کنند.

دانستن این علم چه کمکی به مسیر رشد و پیشرفت ما می‌کند؟

شاید بپرسید چرا ما باید این علم را یاد بگیریم. چون کمک می‌کند بفهمیم ایده‌های جدید، ریشه در چه چیزی دارند و چطور می‌توانیم سیاست‌هایی را وضع کنیم که تشویق‌کننده توسعه روش‌های جدید اندیشیدن باشند.

با توجه به این‌که ملت‌های زیادی از مدل صنعتی تولید دور شده‌اند و به سمت اقتصاد مبتنی بر دانش می‌روند، یادگیری اقتصاد نوآوری روزبه‌روز اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

سخن‌نهایی

نوآوری برای پیشرفت هر جامعه‌ای مهم است. محصولات جدید و نوآورانه استاندارد زندگی را افزایش می‌دهد و فرصت‌های جدیدی را برای بهبود زندگی افراد، فراهم می‌کنند. اقتصاد نوآوری علمی جدید و براساس توانایی خلاقانه افراد برای دستیابی به ایده‌های جدید، محصولات، خدمات و استفاده از آن‌ها است. علاوه بر اینکه در مطلب بالا این شاخه جدید را معرفی شد و به اهمیت یادگیری آن نیز اشاره کردیم در قسمتی از اپیزود ششم فصل اول تاک شد درباره اقتصاد نوآوری صحبت کردیم.

آخرین مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *