کار عمیق ارزشمند، کمیاب و هدفمند است. در این مقاله سعی داریم به بررسی مفهوم کار عمیق و فرضیه کار عمیق بپردازیم. این مقاله خلاصهای از کتاب کار عمیق نوشته کال نیوپورت است که نشر نوین آن را منتشر کرده است.
این کتاب دو هدف اصلی دارد: در بخش اول شما را با فرضیه کار عمیق آشنا میکند و به شما اثبات میکند که این فرضیه درست است. در بخش بعدی به آموزش بهرهگیری از این روش با استفاده از قوانین تعریف شده و آمیختن آن در عادتهای روزانه کاری میپردازد.
فرضیه کار عمیق چیست؟
توانایی انجام کارهای عمیق در عین حال که روز به روز ارزشمندتر میشود به طور فزایندهای در حال کمیاب شدن است. در نتیجه افراد کمی که این مهارت را پرورش و سپس آن را محور اصلی کار خود قرار میدهند پیشرفت خواهند کرد.
این کتاب بررسی میکند که چگونه میتوان در اقتصاد جدید به فردی موفق تبدیل شد؟
2 توانایی اصلی برای پیشرفت در اقتصاد جدید
- توانایی سریع ماهر شدن در کارهای سخت
به بیان ساده اگر نمیتوانید یاد بگیرید، پس پیشرفت نخواهید کرد.
- توانایی تولید در سطحی ممتاز، هم از نظر کیفیت و هم از نظر سرعت
به بیان ساده مهم نیست که چقدر ماهر یا با استعداد هستید؛ اگر تولید نکنید پیشرفت نخواهید کرد.
این فرضیه معتقد است کار عمیق به شما کمک میکند تا مطالب دشوار را به سرعت بیاموزید.
«بگذارید ذهنتان به لطف همگرایی پرتوهای توجه، به یک عدسی تبدیل شود. بگذارید روحتان، مقصد همه آن چیزی باشد که در ذهن شما به عنوان ایده غالب و جذاب تثبیت شده است.»
این توصیه از “آنتونیون دالماس سرتیلانگز” راهب فرقه دومینیکن و استاد فلسفه اخلاق است. او در اوایل قرن بیستم، کتابی کم حجم اما تاثیرگذار با عنوان “زندگی عقلانی” نوشت. او در سراسر این کتاب بر ضرورت تسلط بر مطالب پیچیده اذعان میکند و خواننده را برای مقابله با این چالش آماده میکند.
برای درک توصیههای سرتیلانگز، بیایید به نقل قول او برگردیم. او در این عبارتها که به اشکال مختلفی در کتاب زندگی عقلانی به چشم میخورد، ادعا میکند که برای افزایش درکتان از یک مطلب باید موضوعات مربوط به آن را بهطور منظم بررسی کنید. بهطوری که به «پرتوهای همگرای توجه تان» اجازه دهید که حقیقت نهفته در هر یک از آنها را کشف کنند.
به عبارت دیگر او به ما میآموزد: یادگیری نیاز به تمرکز شدید دارد. این ایده فراتر از زمان خودش بود. سرتیلانگز با تفکر در مورد کارکرد ذهن واقعیتی را در مورد تسلط بر کارهای شناختی دشوار در دهه 1920 کشف کرد که صورتبندی آن برای دانشگاهیان هفت دهه به طول انجامید.
در ادامه استدلال هایی را میخوانید که در حوزههای مختلف در جهت اثبات هدفمندی کار عمیق و بهتر بگوییم مفهوم کار عمیق بحث شده است:
استدلالی عصب شناختی برای عمق
مغز، جهان بینی ما را براساس چیزهایی میسازد که به آنها توجه میکنیم.
اغلب رشتهها، از انسان شناسی گرفته تا آموزش و از اقتصاد رفتاری تا مشاوره خانواده، به طور مشابه اظهار میکنند که مدیریت ماهرانه توجه برای داشتن یک زندگی خوب امری گریز ناپذیر و کلید بهبود تقریبا هر جنبهای از تجاربمان است.
همانطور که وینیفرد گالافر میگوید: کسی که هستید، آنچه به آن فکر میکنید، احساس میکنید، انجام میدهید و آنچه دوست دارید، مجموعه چیزهایی هستند که بر آنها تمرکز میکنید.
استدلالی روان شناختی برای عمق
استدلال روان شناختی اینکه چرا عمق باعث ایجاد هدفمندی میشود از میهای چیک سنت میهایی نشات میگیرد، یکی از بهترین روان شناسان جهان و نویسنده کتاب ارزشمندی به نام «غرقگی» که کاملا مرتبط با موضوع کار عمیق است. او در آن کتاب اصطلاحی به نام حالت غرقگی ذهنی (Mental Flow) را بکار میبرد و در این باره میگوید:
«بهترین لحظات معمولا زمانی اتفاق میافتند که بدن یا ذهن فرد، در تلاشی داوطلبانه برای انجام کاری دشوار و ارزشمند، از نهایت ظرفیتش استفاده میکند.»
بر خلاف تصورات افراد که فکر میکنند کار نکردن و استراحت به آن ها حس بهتری میدهد، مطالعات انجام شده نشان میدهد که هر چه تجربیات غرقگی بیشتر اتفاق بیوفتد، افراد رضایتمندی بالاتری از زندگی دارند. در حقیقت انسانها زمانی که عمیقا در فعالیتی چالش برانگیز غوطهور هستند، احساس بهتری دارند.
ارتباط بین کار عمیق و غرقگی روشن است. کار عمیق، فعالیتی است که برای ایجاد حالت غرقگی مناسب است.
شما برای رسیدن به حالت غرقگی، به تمرکز کردن و غرق شدن در یک فعالیت نیاز دارید و این همان مفهوم کار عمیق است.
مفهوم کار عمیق
اگرچه مفهوم و فرضیه کار عمیق در عین حال که در اقتصاد ما روز به روز ارزشمندتر میشود، اما بهطور چشمگیری در حال کمیاب شدن است. متاسفانه وقتی صحبت از جایگزین کردن تمرکز به جای حواس پرتی است، موضوع چندان هم ساده نیست. برای درک اینکه چرا این گفته درست است، اجازه دهید نگاه دقیق تری به یکی از موانع اصلی عمیق شدن بیاندازیم و آن چیزی نیست جز تمایل به تغییر توجه به سمت چیزی سطحی تر
جالب است بدانید بیشتر افراد قبول دارند که این تمایلات میتواند تلاشهایشان را برای تمرکز بر موضوعات دشوار به چالش بکشد. اما اکثرا قاعدهمندی و قدرت آن را دست کم میگیرند.
مطالعات نشان میدهد که افراد با تمایلاتی مانند غذا خوردن، خوابیدن و رابطه جنسی که جزو شایعترین تمایلات است درگیر هستند. در وهلهی بعد تمایلاتی مانند بررسی ایمیل و شبکههای اجتماعی، وب گردی، گوش دادن به موسیقی و تماشای تلویزیون است که شواهد نشان میدهد افراد بهطور میانگین تنها نیم ساعت میتوانند در برابر این موارد اعتیاد آور و حواس پرت کن مقاومت کنند.
کلام آخر
تا اینجا به بررسی فرضیه کار عمیق پرداختیم و سعی کردیم تا حد ممکن فرضیه کار عمیق را تشریح کنیم. در بخش بعدی همراه ما باشید تا با قوانین موجود در کار عمیق آشنا شوید.